سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جایگاه تربیت در نظام فکری مرحوم عین ـ صاد/5ـ 1ـ آزادی و تزکیه

5ـ 1ـ آزادی و تزکیه

... انسان قبل از شروع به حرکت باید آزاد بشود و از سودها، هواها، تعصب­ها، عادت­ها و تقلیدها خود را خلاص کند. اکنون به این سؤال می­رسیم که انسان چگونه می­تواند خود را از کشش این عوامل آزاد بنماید؟

جواب: انسان از دو نیروی کنجکاوی و حقیقت طلبی برخوردار است. کنجکاوی فکر را حرکت می­دهد و حقیقت طلبی آن را کنترل می­نماید. و این نیروی کنترل می­تواند جلوی سودها و هواها و تعصب­ها را بگیرد.

... عواملی که بتواند شخصیت­ را در انسان زیاد کند و او را بزرگ سازد متعدد است. تلقین، مقایسه، رقابت، بزرگداشت و احترام، می­تواند به رشد شخصیت کمک کند.

آخر من از دیگری چه کم دارم و یا او چه چیزی از من بیشتر دارد که من به دنبال او بیفتم و از او پیروی کنم؟ و اگر او دلیلی دارد و منطقی دارد، چرا بدون منطق از او بپذیرم؟ و اگر منطقی در کار نیست چرا من خودم طرحی نریزم؟ اگر بناست من مقلد و تابع باشم، پس حق، بهترین الگو و بهترین متبوع است؛ «افمن یهدی الی الحقّ احقّ ان یتبع ام من لایهدی الا ان یهدی» (1).

ما دلی داریم و مغزی و استعدادهایی و سرمایه­هایی و می­خواهیم این­ها را مصرف کنیم. در برابر ما راه­ها و مصرف­های مختلفی وجود دارد؛ مثلا در ما، دل مردم، دنیا، شیطان و الله؛ این­ها می­تواند موارد مصرف استعدادهای ما باشند. اکنون باید ببینیم کدام یکی از این راه­ها سود زیادتری می­دهند و بازده زیادتری خواهند داشت.نفس، خلق، شیطان و الله کدام یک برای ما مفیدترند. من نمی­گویم که الله در گذشته به ما چیزی داده و نعمتی بخشیده، فرض می­کنیم که این نعمت­ها به هیچ کس مربوط نیست.

و بازنمی­گویم که الله در آینده به ما چیزی می­دهد و پاداش­هایی می­بخشد. فرض می­کنیم هیچ پاداشی در کار نیست. با این دو فرض می­خواهیم ببینیم کدام یک از این­ها سزاوارترند، لایق­ترند و بی­نیازترند و زیباتر و کامل­تر. کدام یک از این­ها بر دیگری تسلط و حکومت دارند؟ و کدام یک از این­ها نیرومندتر و عزیزتر هستند؟

ما که در این عالم خود را خرج می­کنیم، خرج چه کسی شویم که سزوارتر باشد؟(2) 

ما اگر این گونه آزاد شویم و این گونه آزاد فکر کنیم و مقایسه کنیم به نتیجه خواهیم رسید. بگذر از این که نفس و خلق و دنیا و شیطان این­ها فقط مصرف کننده هستند و هیچ سودی نخواهند آورد و فقط استعدادهای ما را خواهند بلعید.

این­ها چیزی ندارند و چیزی نمی­دهند و بر فرض که بدهند بیش از آن که می­دهند پس می­گیرند و باز می­ستانند. این­ها سراسر نیازند. بر فرض هم که نخواهند ما اسیر نیازهایشان خواهیم شد و در یکی از سوراخ­هایشان مدفون خواهیم گردید.

ولی، الله نیازی ندارد و چیزی نمی­خواهد تا ما را در راه آن فدا کند و به بازی بگیرد. بر فرض که ما به ثروت­ها و لذت­ها برسیم و از او ناسیس هم بگذرانیم و در هر دقیقه چند میلیون تومان به چنگ بیاوریم، آیا این همه ثروت و لذت در ما چه استعدادی را زیاد می­کند؟ این ما هستیم که ثروت­ها را زیاد کرده­ایم اما ثروت­ها، چه؟ فقط نیروی ما را مصرف کرده­اند و روی هم جمع شده­اند. و بر فرض این که به ما رفاه و آسایشی بدهند بیشتر از این­ها از ما گرفته­اند. ما برای رفاه به این همه استعداد نیازنداشتیم. ما برای رفاه به انسان بودن نیاز نداشتیم. یک بزغاله، یک گوسفند و یا یک زنبور عسل به رفاه در سطح عالی تری رسیده بدون این که این همه استعداد داشته باشد. بدون این که از فکر، عقل، اختیار، وجدان و فرقان برخوردار باشد. آن­ها لباسشان همراهشان است و خوراکشان دم دستشان و هیچ گاه خودکشی هم نکرده­اند، زیرا خودآگاهی نداشته­اند.

خلاصه عبودیت در راه نفس و خلق و دنیا و شیطان، چیزی جز از دست رفتن و چیزی جز خسارت نیست.

بندگی این­ها اسارت است و بندگی حق آزادی است.

شناخت عظمت انسان و شناخت وسعت راه و شناخت رحمت الله، شناخت دردها و رنج­ها و شناخت مرگ، ما را به آزادی­های عظیم­تر و متنوع­تری می­رساند. و این است که در قرآن گاهی آزادی دادن پس از آموزش دادن مطرح می­شود (3)  و گاهی پیش از آن؛ چون مقداری از عوامل آزادی به آموزش نیاز ندارند، مانند کنجکاوی و حقیقت طلبی و مقداری دیگر نتیجه­ی آموزش­ها و شناخت­های عظیم و عوامل زهد می­باشند.

 

(1) - یونس، 35 و آیه­ی «قل انما اعظکم بواحده ان تقومواالله» (سبا، 46) و آیه­ی «قم فاندر و ربک فکبر» (مدثر، 2 ـ 3) به دو عامل حقیقت طلبی و شخصیت اشاره دارد .«ان تقومواالله» یعنی به خاطر حق به پا بایستید«افمن یهدی الی الحق احق ان یتبع»؛ یعنی از تقلیدهای دیگر دست بشویید. «قم فانذر و ربک فکیر»؛ یعنی خدا را در دل­ها بزرگ کن تا دیگران کوچک شوند و کنار بروند.

(2) - که علی می­گفت: «ما عبدتک خوفا من نارک و لا طمعاً فی جنتک بل وجدتک اهلا للعباده فعبدتک». راستی مگر دل من و خلق و دنیا و شیطان چه به من داده­اند؟ چه بهشت و جهنمی دارند که حاضرم آن­ها را بپرستم و از تو دست بشویم؟ و این عبادت احرار و آزاد مردان است نه عبادت تجار و سوداگران و یاعبادت عبید و بنده­ها. (نهج الحق، علمه­ی حلی، ص 248)

(3) - آیات یزکیهم به معجم المفهرس مراجعه شود.

جایگاه تربیت در نظام فکری مرحوم عین ـ صاد

سید مجیدپورطباطبایی

اردیبهشت87